محله لیان شامپوی تهران کجاست؟ + تاریخچه و عکس
سال های زیادی است که نام شهید نورزاد بر پیشانی کوچه نقش بسته است، ولی هنوز نوجوانان محل مینازند که «بچه لیان شامپو» هستند و دوست ندارند این هویت را از آنها بگیرند. برای خوانندن اطلاعات بیشتر در مورد محله لیان شامپوی تهران در ادامه همراه ما باشید
تاریخ محله لیان شامپوی تهران
در محله لیان شامپو از «جنگجویان کوهستان» خبری نیست. هیچوقت هم گذر شورشیان چینی به این محله تهران نیفتاده، ولی ساکنانش زندگی پرحکایتی دارند. انگار سالهاست کسی به سر و روی محله لیان شامپو یا همان خیابان کامپ و خیابان نورزاد دستی نکشیده و غبار کهولت و کهنگی از درودیوارش میبارد.
ساختار خانه های لیان شامپو
قفل و چفتوبستهای زنگ زدهای که روی درهای کوتاه چند خانه آجری جا خوش کرده نشان میدهد عدهای از اهالی قدیمی محل مدتها پیش قید خانههای لرزان خود را زدهاند و از اینجا رفتهاند. بعضی از خانهها را هم به کلی تخریب کردهاند و دیوارهای شکستهای که از این بیغولهها بهجا مانده، در گوشه و کنار لیان شامپو کنجهایی ناامن بهوجود آوردهاند، ولی ظاهرا اهالی این کوچه نمیگذارند پای غریبهها به این محل باز شود و مدتی پیش که معتادی یکی از کنجهای دنج محل را برای شبخوابی و استعمال مواد انتخاب کرده بود، یکی از اهالی طوری او را گوشمالی داده بود که دیگر آن طرف ها یافت نشد.
پسکوچههای بنبست لیان شامپو از کوچه های آشتیکنان هم کوتاه تر و باریکتر است که نهتنها در خیابان آزادی، بلکه در هیچیک از محلههای جنوب غرب (منطقه ۲) نظیر آنها پیدا نمیشود. تعداد زیادی از این پسکوچهها به نام ثمره ۱، ثمره ۲ و… نامگذاری شدهاند. در میان خودروهایی که در دو راسته خیابان شهید نورزاد پارک شدهاند، خودروی لاکچری و مدل بالایی به چشم نمیخورد. مجتمعهای آپارتمانی نوسازی که لابهلای خانههای قدیمی و کوچک لیان شامپو ساخته شدهاند تا اندازهای دلگیری و فرسودگی آن را کم کردهاند. در این آپارتمانها زوجهای جوان محله یا تک و توک غریبههایی که بعنوان مستأجر گذرشان به لیان شامپو افتاده، زندگی میکنند.
تقریبا همه مردان لیان شامپو به کارهای آزاد مشغول هستند و شغل مورد علاقه عده زیادی از اهالی محله رانندگی در دل جادهها است. کسانی هم که دستشان به دهانشان رسیده مغازه و سوپرمارکتی در همان حوالی راه انداختهاند و زندگیشان را میچرخانند.
گروه پسران محله لیان شامپو
«سینا» از سردستههای گروه «پسران لیان شامپو» است و به گردوخاک کردن در مدرسه شهرت دارد. چند بار هم مدیر و ناظم مدرسه عذرش را خواستهاند، اما با وساطت معلمانش باز هم دانشآموز مانده است. «ارشک» میگوید: «سینا شیطان هست، ولی درسش خیلی خوب است و، چون امید دارند که در کنکور رتبه بیاورد عذرش را نمیخواهند.»
انگار سینا به تعریف و تمجید از درس و مشقش عادت دارد و میگوید: «دانشگاه شریف نزدیک است. میروم شریف. حوصله راه دور ندارم!» صورت محجوب ارشک او را آرام و سربه زیر نشان میدهد، ولی او با همان قد و قامت ترکهای خود یک تنه ۱۰ نفر را حریف است. ارشک میگوید: «من از دعوا خوشم نمیآید. دنبال دعوا هم نیستم، ولی بعضی از بچههای محلههای دیگر دوست دارند روی بچههای لیان شامپو را کم کنند و مدام به ما گیر میدهند.»
دوستان رامین در انتخاب شغل آینده خود زیاد تفاهم ندارند و شاید روزی شر و شور دوران نوجوانی برای آنها به خاطرهای دور تبدیل شود. سینا میخواهد مهندس برق شود و ارشک به شغل آزاد و معاملات مسکن علاقه دارد. رامین هم عشق ماشین است و آرزو دارد آنقدر پولدار شود که در مسابقات رالی هیچکس به گرد پایش نرسد.