حرف روز
خبر، سرگرمی، سینما و تلویزیون، سلبریتی، حاشیه، بیوگرافی، آشپزی، عکس، فال، متن و پیامک

متن نوحه شب ششم محرم (شب حضرت قاسم) محرم ۱۴۰۴ +‌اشعار

متن نوحه شب ششم محرم (شب حضرت قاسم) محرم 1404 +‌اشعارشب ششم ماه محرم یکی از شب‌های ماه محرم است که متعلق به حضرت قاسم بن الحسن (ع) است که امسال محرم ۱۴۰۴ برابر با سه شنبه ۱۰ تیر ماه است. مداحان و روضه خوان ها برای عزاداران در شب ششم محرم نوحه و ذکر حضرت قاسم را سر می دهند و سوگواری می کنند.

شب ششم ماه محرم به نام کیست

حضرت قاسم بن الحسن (ع) فرزند امام حسن مجتبی علیه السلام بوده که در کربلا در کنار عمویش حسین جنگید و به شهادت رسید. نوحه شب ششم محرم شب حضرت قاسم (ع) است. شبی که یاد فرزند امام حسن عزاداری و سوگواری میشود. همچنین در روز ششم محرم نیز مراسم های روضه در منازل بر پاست.

اشعار شب ششم ماه محرم

قاسم ز خونت گلگونه صحرا
موندی به زیر شمشیر و تیرا

دردای قلبم تازه شروع شد
وقتی چشمام با تو روبرو شد
جای سالمی نیست روی پیکر تو
معلومه یه لشکر ریختن رو سر تو

واویلا عمو جان …

خون میچکه هی از چهره و روت
کشته عمو رو زخمای پهلوت

پیش نگاهم قامت کشیدی
واست بمیرم تو خون تپیدی

زیر مرکباشون شد در هم تن تو
له شد استخونات کو پس پیرهن تو

واویلا عمو جان …

پاشو عمو جون خیلی غریبم
چشماتو وا کن من بی حبیبم

دارن میخندن لشکر به اشکام
قاسم نگاه کن تنهای تنهام

پاشو یادگار داداش غریبم
قلبم رو شکستی غصه شد نصیبم

واویلا عمو جان …

******

شور و شوقم را ببین، یاور نمی خواهی
عمو؟
اکبری یک ذره کوچکتر نمی خواهی عمو؟

خواهشم را رد نکن من تازه دامادم ولی
با عسل در دست من ساغر نمی خواهی عمو؟

تاب دوریِ مرا اینجا دل پاکت نداشت
قاسمت را پیش خود آن ور نمی خواهی عمو؟

چهره ی زهرایی ام زیباست اما یک رجز
روز آخر با دم حیدر نمی خواهی عمو؟

شال بر دوش و گریبان باز و صورت قرص ماه
در میان کربلا محشر نمی خواهی عمو؟

وقت رفتن تو مگر با یاد زهرا مادرت
بر فراز نیزه هجده سر نمی خواهی عمو؟

پیکرم شاید سم این اسب ها را خسته کرد
یک فدایی این دم آخر نمی خواهی عمو؟

دامنت امروز یک باغ پر از گُل شد بیا
روی این دامن گلی پرپر نمی خواهی عمو؟

شعر از قاسم صرافان

******

بیا ببین پسر عمو چی اومده به روزمون
قد یه عمر خاطره داشت زندگی یه روزه مون

عروس دلشکسته حسنم
شریک غصه های نجمه منم
سر تو رو وقتی رو نیزه زدن
با کعب نی زدنم

میباره سنگ از آسمون و
شد زره تو غرق خون و
قاتل تو برده به غارت
حلقه ازدواجمونو

… شهادتت مبارک …

نامه ای که نوشته بود عمو برا بابای من
میمونه بعد رفتنت یادگاری برای من

سخته ببینی روی خاک غرق به خون حاصلته
مو هایی که شونه زدم تو دستای قاتلته

شمع عزا خیمه شعله وره
شام غریبون تو بی سحره
روضه تو شبیه فاطمه و سینه و میخ دره

نمیرسید پات به رکاب و زره نمیشد که ببندی
حالا داری مثل علمدار چه قد و بالای بلندی

کرب و بلا و اشک و نالهبرو که لحظه وصاله
ای ماه من به زیر مرکب زخمای تو مثل هلاله

شهادتت مبارک

*****
صدا زدی عمو عمو جان دادم
رسیدم و کنارت تو افتادم

چنان رمق گرفته شد از جانم
نمیرسد به گوش تو فریادم

جوانان بنی هاشم رفتند حرم قاسم
چگونه سوی مادرت برگردم
نفس بکش عزیز من دق کردم

تن تو را من از دل سنگ و تیغ
کشان کشان به خیمه ها آوردم

در آغوشم زدی پر پر گشتی هم قد اکبر
جوانان بنی هاشم رفتند حرم قاسم

زیک دگر جدا شده اعضایت
حسن حسن حسن شده بابایت

ز چشم تو گرفته ام خون هارا
که میروی به دیدن بابایت

به خاک و خون کفن جسمت
تابوت حسن جسمت

صدا زدی عمو عمو جان دادم
رسیدم و کنارت تو افتادم

چنان رمق گرفته شد از جانم
نمیرسد به گوش تو فریادم

دویدم من از حرم افتان و خیزان
بگو به او هر آنچه خواهی
جانم قاسم جان

جوانان بنی هاشم رفتند حرم قاسم
عمو حسین

******
متن مداحی و نوحه حضرت قاسم (ع)

آشنا بود آن صدایِ آشنایی که زدی
کربلا بیت الحسن شد با صدایی که زدی
خواهرم را بیشتر از هر کسی خوشحال کرد
بانگ إنّی قاسم بن المجتبایی که زدی
لشکری را ریختی، آخر تنت را ریختند
کار دستت داد آخر ضربه هایی که زدی
استخوان سینه ات میگفت اینجایم عمو
خوب شد پیدا شدی با دست و پایی که زدی
ذره ذره چون علیِّ اکبرم میبوسمت
این به جای بوسه هایِ بر عبایی که زدی
سیزده تا سیزده تا نیزه بیرون میکشم
در إزای سیزده جام بلایی که زدی

شعر از علی اکبر لطیفیان

******

ای یار محجبینم، داغ تو را نبینم
ای یادگار، مجتبی، قاسم

جان مرا گرفتی، از خون حنا گرفتی
ای یادگار مجتبی ، قاسم

عروسی تو شد عزا،
داماد دشت کربلا

قاسم

توعازم نبردی
با دلم چه کردی

قلب من، با دیدن تو پر محن شد
میزنی به لشگر ، با شکوه حیدر

گوئیا ، که وارد میدان حسن شد

جانم به این رشادت،چه گفته ای شهادت

نزد تو احلا من العسل قاسم
جانم به این شجاعت ، کردی به پا قیامت

ای زاده ی شیر جمل قاسم
عروسی تو شد عزا ، داماد دشت کربلا

ناله ات شنیدم ، بر سرت رسیدم
جای سالمی نمانده بر تن تو

از نفس فتادی ، از فرس فتادی

پاره پاره گشته چون اکبر تن تو

عروسی تو شد عزا، داماد دشت کربلا

قاسم

بین قتلگاهت ، گشته حجله گاهت
نقل دامادی تو شد سنگ دشمن

از تو دل بریدم،لحظه ای که دیدم
موی زیبای تو را در چنگ دشمن

دیدم به حال خسته،
پهلوی تو شکسته

گشتی شبیه مادرم قاسم
پخشی تو بین صحرا

گو از کجای صحرا
من جسم پرپرت را

چگونه تا خیمه برم قاسم
در بین خیمه ، مادرت
گوید چه امد بر سرت

مرتبط
ارسال پیام

*پیام های حاوی کلمات رکیک و توهین منتشر نمی شود.