در این پست می توانید متن های کوتاه عاشقانه و جملات ناب عاشقانه قدیمی و اشعار زیبای عاشقانه قدیمی و اشعار عاشقانه و سخنان بزرگان درباره عشق ناب و عکس استوری عاشقانه و عکس نوشته عاشقانه را مشاهده کنید.
جملات ناب عاشقانه قدیمی
ما را ز درد عشق تو با کس حدیث نیست
هم پیش یار گفته شود ماجرای یار
سعدی
تا که اسیر و عاشق آن صنم چو جان شدم
دیو نیم پری نیم از همه چون نهان شدم
برف بدم گداختم تا که مرا زمین بخورد
تا همه دود دل شدم تا سوی آسمان شدم
نیستم از روانها بر حذرم ز جانها
جان نکند حذر ز جان چیست حذر چو جان شدم
چمدان دستِ تو
و ترس به چشمان من است
این غم انگیز ترین حالت غمگین شدن است
خواهم که راز عشقت پنهان کنم ز یاران
صحرای آب و آتش پنهان چگونه باشد
خاقانی
شعر قدیمی در مورد عشق
جانا به غریبستان چندین به چه میمانی
بازآ تو از این غربت تا چند پریشانی
صد نامه فرستادم صد راه نشان دادم
یا راه نمیدانی یا نامه نمیخوانی
گر نامه نمیخوانی خود نامه تو را خواند
ور راه نمیدانی در پنجه ره دانی
از چشم و دل مپرس که
در اولین نگاه شد
چشم من، خراب دل
و دل، خراب چشم
صائب تبریزی
رشته جان من سوخته بگسیخته باد
گر ز عشق سر زلفت ندهم جان همه شب
زیباترین اشعار عاشقانه
هم آبی و هم جویی هم آب همیجویی
هم شیر و هم آهویی هم بهتر از ایشانی
چند است ز تو تا جان تو طرفه تری یا جان
آمیختهای با جان یا پرتو جانانی
نور قمری در شب قند و شکری در لب
یا رب چه کسی یا رب اعجوبه ربانی
تا در ره عشق آشنای تو شدم
با سد غم و درد مبتلای تو شدم
لیلیوش من به حال زارم بنگر
مجنون زمانه از برای تو شدم
وحشی بافقی
—–
من چون ز دام عشق رهائی طلب کنم
کانکس که خسته است بتیغ تو رسته است
عکس استوری جملات ناب عاشقانه قدیمی
مشنو ای دوست که غیر از تو مرا یاری هست
یا شب و روز بجز فکر توام کاری هست
به کمند سر زلفت نه من افتادم و بس
که به هر حلقه موییت گرفتاری هست
گر بگویم که مرا با تو سر و کاری نیست
در و دیوار گواهی بدهد کاری هست
فاش می گویم و
از گفته خود دلشادم
بنده عشقم و
از هر دو جهان آزادم
حافظ
عشق سلطانیست کو را حاجت دستور نیست
طائران عشق را پرواز گه جز طور نیست
خواجوی کرمانی